برای بسیاری از مردم، بیدار شدن در صبح زود و قدم زدن در گرگ و میشِ مه آلود، اقدامی سخت و بزرگ به شمار میرود. با این حال، تقریبا همهی ورزشکاران حرفهای حتی با وجود بارش باران یا آب و هوای نامناسب نیز به تمرینهای هوازی خود در پیست ادامه میدهند. آیا آنها خیلی منحصر به فرد زاده شدهاند؟ ابر قهرمان هستند یا با دستکاری ژنتیک به این نتیجه رسیدهاند؟!
علاوه بر این، چرا تمام ما در مواقعی که خطری درحال تهدید خود یا عزیزانمان باشد به طرز شگفتانگیزی عالی عمل میکنیم و همچون قهرمانها احساس قدرت را به دست میآوریم اما تنها پس از چند دقیقه که تهدیدی وجود ندارد، دوباره به حالت معمولی باز میگردیم؟
یا حتی چرا در مواقع مهمی همچون پیش از آزمون همه جزئیات را جلوی درب اتاق جا میگذاریم و از طرفی در موقعیتهای پر استرس همچون اتاقهای فرار بسیار خلاقانه عمل میکنیم؟! توضیح این اتفاقات با عبارت «منطقهی امن» آغاز میشود.
منطقهی امن چیست؟
اگر اهل مطالعهی مطالب روانشناختی باشید حتما با «منطقهی امن» آشنا هستید؛ اما اگر تاکنون چنین چیزی به گوشتان نخورده است، میتوانید منطقهی امن انسانها را همچون لاکِ لاکپشت و حلزون، مکانی ایمن و به دور از خطر تصور کنید.
این اصطلاح در دهه ۱۹۹۰ میلادی پس از آنکه «باردویک» (Bardwick)، متفکر مدیریت در کتاب خود به نام «خطر در منطقهی امن» (Danger in the Comfort Zone) آن را در راس استفاده خود قرار داد، مورد توجه افراد بسیاری واقع شد و راه خود را در گفتگوهای فرهنگی نیز باز کرد. تعریف این نویسنده از منطقه امن نیز عبارت است از:
«منطقهی امن یک حالت رفتاری است که در آن افراد با استفاده از مجموعهای از محدودیت رفتاری، برای ایجاد یک سطح ثابت از عملکرد، بدون هیچ احساس خطری رفتار میکنند»
به طور خلاصه میتوان گفت هر زمان که احساس راحتی و آسودگی داشتید در منطقهی امن خود قرار دارید. در این زمان کارها بدون هیچ عجلهای انجام میشوند؛ همه چیز آسان است و هیچ چالشی وجود ندارد. ما معمولا در تلاشیم این شرایط را در طول زندگی روزمره خود حفظ کنیم تا بتوانیم به انجام امور مختلف روزانه بپردازیم.
پس میتوان گفت منطقهی امن لزوما به معنای دراز کشیدن در ساحل و لذت بردن از مناظر و نوشیدنیها، راحتی و هیچ کاری نکردن نیست؛ بلکه منطقهی امن هر فردی نسبت به دیگران متفاوت است. علاوه بر این، مرزهای منطقهی امن در طول زندگی کاهش یافته یا بیشتر میشوند و تغییر میکند. ما توانایی گسترش و تمدید آن را بدست آوردهایم اما در همین زمان، در مواقعی نیز کاهش آن ضروری به نظر میرسد.
به طور معمول هنگامی که در گستره «منطقهی امن» قرار دارید احساس لذت، امنیت و کمابیش آرامش دارید. در این حالت معمولا به انجام کارهایی میپردازید که حتی کوچکترین چالشی ندارند؛ و حتی یک ثانیه نیز این کارهای روتین به عنوان مشکل شناخته نمیشوند. ملاقات با چیزهای جدید، وظایف تازه و… سطح استرس ما را بالا میبرد و باعث میشود قدمی از ناحیهی امن فراتر رویم. اگر میخواهید تجربههای واضحی از عملکرد خود در خارج از منطقهی امن و تحت شرایط فشار بدست آورید حتما از بازی «اتاق فرار» هم استفاده کنید تا از این حالت مناسب رفتاری خارج شوید.
همانطور که تمامی ما میتوانیم از منطقهی امن خارج شویم و پا به دنیای فراتر از آن بگذاریم، همواره درحال گسترش آن نیز هستیم. در عمل این بدین معنی است که هرچقدر منطقهی امنی وسیعتر داشته باشیم، کارها، وظایف و فعالیتهای بیشتری برای ما عادی میشوند. به همین دلیل میتوانیم بدون افزایش سطح استرس با عملکردی بهتر به آنها بپردازیم.
چگونه بفهمیم در منطقهی امن قرار داریم و قبلا از آن خارج نشدیم؟!
بدون هیچ تردیدی، هرکسی میتواند متوجه شود که در منطقهی امن قرار دارد یا خیر! در هر زمان که حس کردید چیزی به تلاش بیشتری نیاز دارد یعنی به مرزهای این محدوده نزدیک شدید؛ البته این بدین معنی نیست که حتما باید کاری استرسزا با ضربان قلب ۲۰۰ بار در دقیقه نیست. وقتی در جلسهی امتحان دارید از سلولهای مغزی خود کار بیشتری میکشید و آنها را تقویت میکنید یا هنگامی که باید در «اتاق فرار» و تحت فشار عمل میکنید در واقع درحال گسترش منطقهی امن خود هستید. هنگامی که این فرایند پر تلاش تمام شود به لطف ترشح هورمونهایی همچون «اندورفین» (Endorphin) قطعا حسی سرشار از شادی و رضایت تجربه خواهید کرد.
پس اگر میخواهید هرشب قبل از خواب این حس پیروزی را داشته باشید، باید هر روز کمی بیشتر از روز قبل عمل کنید. این همان انگیزهی ذاتی بشر برای توسعه و عملکرد، همیشه در بهترین سطح ممکن میباشد.
«برای من همین کافیست!»
با گذشت زمان، تجربهی ما نیز بیشتر میشود و پیرو این موضوع، ایجاد یا تجربه چالشهای جدید هم شاید خسته کننده شوند. ممکن است پس از مدتی ما نیز تبدیل به افرادی شویم که تنها بچهها و جوانان را تحسین میکنند که قادرند بدون هیچ تلاشی بدوند، بازی کنند یا مسئلهها را با اشتیاق حل کنند؛ و با خود فکر کنیم در زمانی ما نیز میتوانستیم تمامی این کارها را انجام دهیم! صادقانه بگویم، ایجاد تجربهها و چالشهای جدید در هر زمانی ممکن است، چرا که یکی از انتخابهای لذت بخش به شمار میرود.
به بیانی دیگر میتوان گفت گسترش منطقهی امن یک فرایند یادگیری طولانی مدت و مهمترین درس زندگی است. اگر کمی دقت کرده باشید افراد جوانتر، کنجکاوتر هستند؛ و با توجه به این واقعیت که آنها هنوز کودک یا جوانانی بیتجربهاند در بسیاری از مواقع هنوز از سختی مسیر، خطرهای آن یا خستگی حاصل از چالشها آشنا نیستند. شاید آنها نیز ترسهایی داشته باشند اما در حقیقت معمولا نمیدانند از چه چیزی میترسند.
پس آنها هر روزه به گسترش منطقهی امن خود – از راه و روشهای مختلفی همچون پا گذاشتن به منطقهی ترس – میپردازند. این فرایندها در نتیجه باعث میشود خطوط مرزی شکسته شدهی منطقهٔ امن تبدیل به ناحیهی امنی جدید شود که البته برای همهی افراد فرایندی هیجان انگیز، شگفت انگیز، چالش برانگیز، پر از ماجراجویی و در عین سخت کوشی است.
در نقطه مقابل جوانان، افراد بالغ که در رابطه با سختیهای مسیر اطلاعات بیشتری دارند معمولا تلاشی برای گسترش محدودهی امن نمیکنند. آنها سعی دارند از پا گذاشتن در منطقهی ترس اجتناب کنند و به همین دلیل هنگامی که با نوجوانان یا جوانانی مشتاق که از آنها برای شرکت در بازی «اتاق فرار» دعوت میکنند روبرو میشوند، آنها را درک نمیکنند.
چرا باید از محدودیتهای خود بگذریم؟!
در برخی از مواقع ما مجبور به انجام این کار هستیم. زمانی که در زنگ ورزش مدرسه هستید را تصور کنید که برای کسب نمره نهایی خوب، مجبورید با تمام سرعت بدوید یا وظایف، مسئولیتها، قوانین و تعهدات هم در مواقعی باعث میشوند از آنها بگذریم. اما در زمانهای دیگری ما این حق انتخاب را داریم که وقت خود را به «تمرین ورزشی روزانه» یا «خوردن یک کیک خامهای خوشمزه» اختصاص دهیم. این به خود ما بستگی دارد که چگونه زندگی کنیم و در نهایت، این خود ما هستیم که با عواقب تصمیماتمان روبرو خواهیم شد.
از طرفی انسانها نیازی ذاتی برای انجام بهتر و بیشتر کارها دارند؛ این دیدگاه در مکتبهای مختلفی وجود دارد. برای مثال «هرم سلسه نیازهای مزلو» (Maslow’s hierarchy of needs) راس آن را به «خود شکوفایی» اختصاص داده است. اگر بتوانیم از پتانسیل کامل خود استفاده کنیم، حس رضایت بیشتری نسبت به زندگی هم خواهیم داشت. اگرچه رسیدن به این سطح از رضایت معمولا ضروری یا اجباری نیست اما چه کسی دوست ندارد یک زندگی سالم از نظر روانی و جسمانی داشته باشد؟!
پس بهتر است در مسیر خروج از منطقهی امن قدم بردارید؛ چرا که بسیاری از مطالعههای روانشناختی رابطهای آشکار میان افسردگی و نارضایتی با سبک زندگی یکنواخت و غیرفعال نشان میدهند. مخصوصا اگر شما در اطراف کسانی قرار دارید که به طور مرتب خود را به چالش میکشند و پیشرفت میکنند، سکون ممکن است باعث شود سریعتر از دیگران دچار افت روحی شوید!
چگونه از منطقهی امن خود خارج شویم؟
ممکن است در نگاه اول بیرون رفتن از ناحیهی امن امری دشوار و بزرگ به نظر برسد؛ با این حال تنها وقتی اولین اقدام را انجام دهید متوجه میشوید که آنقدر هم با موضوع سختی روبرو نیستید. پیش از هرچیزی باید فضاسازی لازم را انجام دهید و خود را متقاعد کنید که این کار برای شما مفید خواهد بود! در مرحلهی دوم به این موضوع توجه کنید که چالشهای امروز تا ابد به عنوان یک چالش و مسئله نخواهند ماند و حتی در صورت تمایل میتوانید به منطقه امن خود که از پیش گسترش دادید بازگردید. در سومین گام نیز از خودتان بپرسید «من چه رویایی دارم؟!» و «آیا از دست دادن بزرگترین تجربیات و مزایای زندگی در آینده چه تاثیری خواهد داشت؟»
اما اگر فکر میکنید که این کارها بیتاثیر هستند، بیاید نگاهی به هرم مزلو بیاندازیم! پیش از فتح قله باید از مناسب بودن شرایط مطمئن شوید. همیشه با خودتان شفاف و صادق باشید، درباره موقعیت خود قضاوت کنید و در نهایت تصمیمی قاطع بگیرید.
نکاتی برای گسترش منطقهی امن
برای گسترش ناحیهی امن خود نیازی نیست از روی یک صخره مرتفع با طناب بانجی جامپینگ بپرید! بهترین روش برای پا گذاشتن خارج از این محدوده، برداشتن گامهای کوتاه و موثر است. مثالهای بسیاری نیز از گذشته در این رابطه وجود دارند: همچون شعر «رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود / رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود» از سعدی که نشان دهنده اهمیت این موضوع است. چرا که در غیر این صورت ممکن است تجربیات بسیاری را دریافت کنید و در نتیجه، با تاثیری معکوس مواجه شوید که انگیزه شما را پس میگیرد. پس حتما آرام پیش بروید.
گامهای سادهای که میتوانید برای شروع بردارید بیشمار هستند؛ برای مثال میتوانید دوش آب سرد را امتحان کنیدیا اگر به دنبال فعالیتی هیجانانگیز و جذاب هستید به سراغ اتاق فرار بروید. شرکت در بازی اسکیپ روم تجربهی جدیدی است که شما را در فرا رفتن از مرز منطقهی امن یاری میکند. با شرکت در اتاق فرار شما در مکانی حبس میشوید که تجربهای نا امید کننده برای بسیاری از افراد است؛ علاوه بر این، تحت فشار بازی و کمبود زمان نیز قرار خواهید گرفت. در آنجا باید با مشکلات روبرو شوید و مسئلههای پیچیدهای را حل کنید تا در نهایت از این وضعیت بیرون بیاید و حسی سرشار از رضایت را تجربه کنید. در نتیجه شرکت در اتاق فرار باعث میشود نسبت به اهمیت تصمیمات خود در هر موقعیت یا رابطهای، احساس مسئولیت بیشتری داشته باشید.
با این حال اگر واقعا در یک اتاق به دام افتاده باشید، هیچ پیشرفتی حاصل نمیشود! تمایز و بزرگی این بازی به دلیل ویژگیهای واقعی آن است که شبیهسازی از زندگی میباشد و شما را بدون اینکه بدانید برای زندگی آماده میکند. اما اتاق فرارها شرایطی تحت کنترل مراجعه کننده دارند، محدودیتهای شما را از بین میبرند و به افراد میآموزند که چگونه این کارها را بدون ایجاد احساس سنگینی بر روی دوششان انجام دهند.
عجله در یک صبح زود و دویدن برای رسیدن به اتوبوس، قطعا باعث سلب آسایش ما میشود. در مقابل نیز دراز کشیدن در شن و ماسه ساحل و کنار دریا، زیر درخت نخل یا استراحت در دل طبیعت برای روحمان جذابتر به نظر میرسد. این دو موقعیت مختلف نگرشهای متفاوتی در داخل ایجاد میکنند که هردو نیز گاها برای یک زندگی هماهنگ، نیاز و کاملا ضروری هستند؛ با این وجود ما باید زمانهای مناسب و بخشی از آنها را بدانیم تا کنترل و تاثیرپذیری بیشتری داشته باشیم.