این اسکلت ۷۰۰ساله در سوزوپول بلغارستان پیدا شد که دندان هایش افتاده و با میله آهنی از طریق سینه ضربات چاقو خورده است. دانشمندان گمان میکنند که اهالی شهر این کار را برای دفع خون آشامها انجام دادهاند و نباید فراموش کرد که این ترس به واقع صدها سال در اروپا وجود داشته است.
این عکس توسط نیکولای دوچینوف، خبرگزاری فرانسه منتشر شده است.
حقیقت خونین درباره خون آشامها
خون آشامها امروزه عموما مضمون کتابها، فیلمها و لباسهای هالووین و اتاقهای فرار هستند. اما صدها سال، آنها دلیلی برای بسیاری بیماریها بودند.
صفات خون آشامهای امروزی کاملاً ثابت است. آنها دندانهای نیش بزرگی دارند، خون انسان مینوشند و نمیتوانند خود را در آینه ببینند. آنها را میتوان با سیر دفع کرد، یا با سلاحی از طریق قلب آنها را کشت. برخی نیز مانند دراکولاها اشرافی هستند و در قلعهها زندگی میکنند.
اما خون آشامها به این وضوح تعریف نشده بودند. دانشمندان گمان میکنند که برداشت مدرن از این هیولاهای هالووین از اعتقادات مختلف سنتی که در سراسر اروپا برگزار میشد، حاصل شده است. این اعتقادات حول ترس این بود که مردهها، پس از مدفون شدن، هنوز هم میتوانند به زندگان آسیب برسانند.
غالباً، این افسانهها ناشی از سوتفاهم در مورد چگونگی تجزیه بدن است. با کوچک شدن پوست یک جسد، اینگونه به نظر میرسد که دندانها و ناخنهای آن بلندتر شده اند و با تجزیه اندامهای داخلی، یک مایع تیره رنگ میتواند از بینی و دهان خارج شود. افرادی که با این روند ناآشنا هستند، این مایعات را به صورت خون تفسیر میکنند و گمان میکنند که جسد از زندهها آن را نوشیده است.
اجساد خونین تنها دلیل این سوظن نبودند. قبل از اینکه مردم بفهمند چگونه بیماریهای خاصی گسترش مییابد، گاهی تصور میکردند خون آشامها در پشت نیروهای غیبی هستند که به تدریج جوامع آنها را کوچکتر و در نهایت ویران میکنند. مارک کالینز جنکینز در کتاب پزشکی قانونی خون آشام مینویسد: «یک بخش ثابت در تکامل افسانه خون آشام ارتباط نزدیک آن با بیماری است.» تلاش برای کشتن خون آشامها، یا جلوگیری از تغذیه آنها، راهی بود که مردم احساس میکردند با آن برخی از بیماریها را کنترل میکنند.
خون آشامهای اروپا
به همین دلیل، شروع ترس از خون آشام همزمان با شیوع طاعون است. در سال ۲۰۰۶، باستانشناسان جمجمهای از قرن ۱۶ در ونیز ایتالیا کشف کردند که با آجری در دهانش در میان قربانیان طاعون دفن شده بود. این آجر احتمالاً یک روش تدفین بود تا مانع از خروج خون آشامها یا جادوگران ایتالیایی از قبر برای خوردن مردم شود.
البته اینگونه تصور نمیشد که همه خون آشامها از نظر جسمی برخاسته وگور خود را ترک میکنند. در شمال آلمان باوری وجود داشت که آنها پس از بلعیدن” در زمین می ماندند و کفن خود را میجویدند. که باز هم، این باور احتمالاً مربوط به مایع پاکسازی است، که میتواند باعث خوردگی یا پارگی کفن شود، و این توهم را میدهد که جسد آن را جویده است.
هنوز تصور میشد که این موجودات ثابت در سطح زمین مشکل ایجاد میکنند و همچنین اعتقاد بر این بود که در هنگام شیوع طاعون بیشترین فعالیت را دارند. در کتاب «درباره مردگان جونده»، در سال ۱۶۷۹یک دینشناس پروتستان، نوشت که این موجودات از طریق فرایندهای غیبی به اعضای خانواده خود که زنده ماندهاند، آسیب میزنند. وی نوشت که مردم میتوانند با نبش قبر و پر کردن دهان آنها با خاک و سنگ و سکه آنها را متوقف کنند. او مدعی بودکه بدون توانایی جویدن، جسد از گرسنگی میمیرد.
مقاله پیشنهادی برای مطالعه:
در قرن ۱۷ و ۱۸ میلادی، داستانهای خون آشامها در ملل جنوب و شرق اروپا بسیار پررونق و شکوفا شدند و موجب ناراحتی برخی رهبران شد. در اواسط قرن هجدهم، پاپ چهاردهم اعلام کرد که خون آشامها «توهمی مغالطهآمیز از تخیل انسان» است و حاکم هاپسبورگ ماریا ترزا اعتقادات خون آشام را به «خرافات و تقلبی» بودن محکوم کرد.
و البته با این حال هنوز هم تلاشهایی ضد ومپایرها ادامه داشت.
از دنیای قدیم به جدید
در سال ۱۸۹۲، مرسی براون ۱۹ساله از اگزیتر، رود آیلند، بر اثر بیماری سل درگذشت. مادر و خواهرش از قبل مرده بودند و برادرش ادوین بیمار بود. همسایگان بسیار نگران بودند که یکی از زنان تازه فوت شده ممکن است از قبر به ادوین آسیب برساند.
هنگامی که آنها قبر براون را باز کردند، خون در دهان و قلب او پیدا کردند و این را نشانهای از خون آشامی دانستند (اگرچه آنها آن را چنین نمینامیدند). همسایگان جسد را سوزاندند و خاکستر را در معجونی برای نوشیدن ادوین مخلوط کردند (این یک تاکتیک ضد خون آشام رایج است) این معجون برای بهبود او بود ولی در عوض، او چند ماه بعد درگذشت.
این یک اتفاق خاص نبود. مایکل بل نویسند هدر کتاب خود، تخمین میزند که ۶۰ نمونه از مراسم ضد خون آشام در قرن ۱۸ و ۱۹ در آن منطقه و چندین مورد دیگر در سایر نقاط کشور وجود دارد. برایان کارول، استاد تاریخ در دانشگاه مرکزی واشنگتن که در حال نوشتن کتابی در این زمینه است، میگوید این آیینها بیشتر در شرق کانکتیکت و رود آیلند غربی وجود داشته است.
کارول معتقد است که این تشریفات ضد خون آشام «به عنوان یک روش پزشکی در زمان انقلاب آمریکا» توسط پزشکان آلمانی معرفی شده است. وی استدلال میکند که بر اساس خرافههای آن زمان، برخلاف خون آشامهای رومانیایی خونخوار، خون آشامهای نیوانگلند در قبر میماندند و از طریق جادو به زندگان آسیب میرساندند.
با این حال، بل معتقد است که اقدامات ضد خون آشام در نیوانگلند در بسیاری از جاها وجود داشته است و خون آشامهای مشکوک در نیو انگلند در واقع شبیه همان خون آشامهای رومانیایی هستند. او میگوید، مانند رومانیاییها، در نیوانگلند هم به دنبال خون مایع در اعضای حیاتی بودند، نه شواهدی از جویدن کفن و داروی ضد خون آشام بریدن قلب، سوزاندن و تبدیل آن به خاکستر و دادن خاکستر به فرد یا افراد بیمارنیز در رومانی انجام میشد.
منشأ این اعتقادات در نیوانگلند هرچه باشد، همان نگرانیهای اجتماعی است که قبل از آنها نیز وجود داشت: ترس از بیماری و میل به مهار آن.
پس از خون آشام
در طی وحشت ومپایرها در نیوانگلند، خون آشامها در کتابهای اروپایی مانند «خون آشام» (۱۸۱۹)، «کارمیلا» (۷۲.۱۸۷۱) و «دراکولا» (۱۸۹۷) و همچنین در نمایشنامههایی با موضوع خون آشام، نقش جدیدی پیدا میکردند و گرچه از افسانههای عامیانه و ترسهای خون آشامهای گذشته گرفته شده است، ولی این خون آشامهای اشرافی، بیشتر شبیه خون آشامهایی هستند که امروز میشناسیم.
هراس خون آشامها در قرن بیستم از بین رفت زیرابا پیشرفت دانش پزشکی بسیاری چیزها برای مردم روشن شد و این هیولاهای خیالی جای باورهای مردمی را گرفتند. با این حال، در اواخر دهه ۱۹۶۰، هنگامی که منچستر، رئیس انجمن غیبی انگلیس، گفت که یک خون آشام باعث میشود مردم چیزهای عجیب و غریب را در قبرستان هایگیت لندن ببینند، دوباره این خرافات احیا شد.
روزنامهها قبلا گزارشهایی از یک صورت دراز با چشمان سوزان و سایرشمایل شبح گونه در قبرستان را تهیه کرده بودند و روزنامه نگاران به سرعت این نظریه را که این مشاهدات کار یک خون آشام اروپای شرقی است، دست گرفتند. روزنامهها حتی ادعاهای او را کمی شاخ و برگ دادند و یا نوشتند که این خون آشام قبل از سفر در تابوت خود به لندن، جادوی سیاه را در رومانی تمرین کرده بود.
در سال ۱۹۷۰، منچستر به یک تیم خبری تلویزیونی گفت که قصد دارد خون آشام را در روز جمعه سیزدهم دفع کند. در آن شب، صدها جوان در گورستان هایگیت حضور یافتند تا ببینند او در حال جن گیری است که در نهایت نیز میدانیم که او این کار را نکرد.
در تاریخ افسانههای خون آشامها، حادثه هایگیت پدیدهای مدرن است که بیشتر شبیه به یک بازی رسانهای است و کمتر تمایل به کنترل سلامت جامعه و بسیاری از موارد مشترک دیگر با ترسهای مدرن را دارد.
امروزه تمام مردم به خیالی بودن این پدیدهها واقف هستند و با دست برداشتن از خرافات بیمارگونه ناشی از جهل، آن را به عنوان موجودی افسانهای در مراسم و جشنها میشناسند. پس امروزه شمایل ومپایرها در جهان حضور دارند ولی بیشتر در بازیهای اتاق فرار ترسناک یا جشنهای هالوین و فیلمهای تخیلی.
منبع: .nationalgeographic.com