بسیاری از ما فیلمهای ترسناک با موضوعاتی پیرامون زامبیها را تماشا کردهایم. با این حال نمیدانیم که اصطلاح زامبی برای اولین بار از کجا نشات گرفت و تاکنون چقدر دستخوش تغییر شده است. اگر در این زمینه کنجکاو هستید، تاریخ زامبی ها را در ادامه این مطلب بخوانید.
ورود زامبی به فضای فرهنگی
کارگردان جورج آ. رومرو، در فیلمنامه اصلی «شب مردگان زنده» در سال ۱۹۶۸، از شخصیتهای منفی گوشتخوار داستانش بهعنوان «غول» یاد میکند. اگرچه این فیلم عموما با معرفی «زامبیها» به فضای فرهنگی شناخته میشود، اما ۱۰ سال بعد، در کابوس مصرفگرای «طلوع مردگان» بود که رومرو این اصطلاح را به کار برد. رومرو در حین ساخت اولین فیلم، زامبیها را به جای بردگان نمرده (مردگانی که با جادو به زندگی برگشته بودند) هائیتیایی استنتاج کرد که در فیلم ترسناک «زامبی سفید» (کاری از بلا لوگوسی در سال ۱۹۳۲) به تصویر کشیده شده بودند.
زمانی که طلوع مردگان در سال ۱۹۷۸ منتشر شد، جریان فرهنگی به کلی تغییر کرده بود و رومرو اساساً زامبی را برای مخاطبان آمریکایی بازآفرینی کرد. در ۱۵ سال گذشته، فیلمها و برنامههای تلویزیونی از جمله «شان مردگان»، «۲۸ روز بعد»، «جنگ جهانی زد»، «سرزمین زامبیها»، «زندگی پس از بث»، «آی زامبی» و حتی (در آینده نزدیک) «غرور و تعصب و زامبیها»، ساخته شدهاند.
تاریخ زامبی ها، ریشه های افسانه زامبی
اما افسانه زامبیها بسیار قدیمیتر و ریشهدارتر از آن چیزی است که قوس چشمکزن فرهنگ پاپ آمریکایی نشان میدهد. زامبی اولین بار در قرن هفدهم و هجدهم در هائیتی ظاهر شد، زمانی که این کشور به نام Saint-Domingue شناخته میشد و تحت حکومت فرانسه بود.
این حکومت به زور بردههای آفریقایی را برای کار در مزارع شکر میبرد. بردهداری در سنت-دومینگ در زمان فرانسویها بسیار وحشیانه بود؛ از نیمی از بردگانی که از آفریقا آورده شده بودند، در عرض چند سال، تا سرحد مرگ کار میکشیدند. این کار تنها منجر به دستگیری و واردات بیشتر بردهها میشد.
در صدها سال پس از شروع تاریخ زامبی ها، اسطوره زامبیها به طور گسترده توسط فرهنگ پاپ آمریکایی تصاحب شد، به گونهای که ریشههای آن را ماستمالی کرده و این مردگان متحرک را به بستری برای فانتزی فرار تبدیل میکند.
شیطان اصلی مغزخوار، برده جسم دیگران نبود، بلکه برده جسم خودش بود. کهن الگوی زامبی، همانطور که در هائیتی ظاهر شد و منعکس کننده رفتار غیر انسانی بود که از سال ۱۶۲۵ تا حدود ۱۸۰۰ در آنجا وجود داشت، تصویری از بدبختی و انقیاد بیامان بردگان آفریقایی بود.
مقاله پیشنهادی برای مطالعه:
۵ روش علمی اثبات شده برای وقوع آخرالزمان زامبی
بردگان هائیتی بر این باور بودند که مرگ آنها را در lan guinée (در اصل گینه، یا به طور کلی آفریقا) رها میکند؛ نوعی زندگی پس از مرگ که در آن میتوانند آزاد باشند. اگرچه خودکشی در میان بردگان رایج بود، اما کسانی که خود را میکشتند، اجازه بازگشت به لان گینه را نداشتند. در عوض، آنها محکوم میشدند تا برای ابد در مزارع هیسپانیولا بپلکند. این بردگان که حالا دیگر مردگان متحرک بودند، یک دفعه بدنهای خود را رد میکردند اما باز هم در درون آنها به دام میافتادند (زامبیهای بیروح).
پس از انقلاب هائیتی در سال ۱۸۰۴ و پایان استعمار فرانسه، زامبیها به بخشی از فرهنگ مردم هائیتی تبدیل شدند.
آیین وودوو
کمکم افسانه زامبی اندکی دگرگون شده و به دین وودوو تبدیل شد. مردم هائیتی معتقد بودند که زامبیها اجسادی هستند که توسط دشمنها و کشیشان وودو احیا شدهاند. جادوگران (معروف به بوکور)، از این مردگان متحرک جادو شده خود، به عنوان نیروی کار مجانی یا برای انجام کارهای پلید استفاده میکردند.
این زامبی پسااستعماری بود، نماد ملتی که با میراث بردهداری، تسخیر شده و همیشه نگران استقرار مجدد آن بودند. همانطور که امی ویلنتس، پروفسور UC Irvine، در نوشته خود به تاریخ زامبی ها اشاره کرده است، هائیتی در چندین موقعیت پس از انقلاب، در آستانه بازگرداندن بردهداری قرار گرفت.
زامبیهای دین وودوی هائیتی بازنمایی شکافتهتری از اضطراب بردگی بودند؛ با وجود آنکه با تلههای پنهانی جادوگران و غیبگویی مخلوط شده بودند. با وجود این، ریشههای زامبیها در ترس از بردگی، رو به کمرنگ شدن بود.
مقاله پیشنهادی برای مطالعه:
معرفی بهترین فیل و سریال با موضوع زامبی
فراموش شدن تاریخ زامبی ها
به این شکل بود (وودو، بوکور و جادوی سیاه) که افسانه هائیتی برای اولین بار با فرهنگ آمریکایی، در فیلم زامبی سفید، تلاقی کرد. اگرچه این فیلم مانند فیلمهای رومرو و صنعت زامبی پس از آن، این مردگان متحرک را تغییر نمیدهد، اما به دلیل معرفی افراد سفیدپوست بهعنوان مداخلهگران در افسانه زامبیها، قابل توجه است.
چند دهه دیگر یا بیشتر طول میکشد، اما در نهایت خاطره تاریخ استعماری هائیتی و رنجهایی که به بار آورده بود (میلیونها آفریقایی در اوضاع وخیم کار کردند) برای همیشه از اسطوره زامبیها حذف میشود.
مجموعه واکینگ دد
در سال ۲۰۱۱، جیمز پارکر از The Atlantic تمام راههایی که زامبیها از طریق آنها در ضمیر فرهنگ پاپ نفوذ کردهاند را به طور کامل فهرست کرد. او مجموعه موفق The Walking Dead از AMC را به خاطر بازگشت پیروزمندانه به اصول زامبی، در میان دریایی از بازآفرینیها، متمایز ساخت.
اولین پخش فصل ششم این سریال حدود ۲۰ میلیون بیننده داشت و اسپیناف آن، Fear the Walking Dead، در ماه آگوست برای اولین بار پخش شد تا آمار بینندگان را به ثبت برساند.
The Walking Dead کم و بیش نقطه اوج سابقه توصیفناپذیر تب زامبی است؛ یک ابرنواختر فرهنگی که به همه چیز نفوذ کرده است، از کمیکها و بازیهای ویدیویی گرفته تا تاریخ ادبی و خود مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریها، که بخشی از وبسایت خود را به «آمادگی برای زامبیها» اختصاص داده است.
زامبی آخرالزمانی
با بررسی تاریخ زامبی ها دیده میشود که زامبی دیگر تفسیری بر فرهنگ مصرفگرایی نیست (همانطور که در دوره نسبتاً خوش طلوع مردگان بود)؛ زامبی فرهنگ مصرفگرایی را به تباهی کشانده است. برای مدت کوتاهی، این مردگان متحرک بهعنوان یک آزمون مفید (تست رورشاخ) برای معضلات اجتماعی آمریکا عمل کردند. در زمانهای مختلف، آنها نماینده سرمایهداری، جنگ ویتنام، ترس هستهای، حتی تنشهای پیرامون جنبش حقوق مدنی بودند.
امروزه زامبیها تقریباً همیشه، از طریق «زامبی آخرالزمانی» با پایان جهان مرتبط هستند؛ یک بیماری همهگیر جهانی که بیشتر جمعیت بشر را به جانورانی بدل میکند که برای گوشت همنوع خود حریص هستند.
اما دیگر هیچ استعاره روشنی وجود ندارد. درحالیکه ممکن است آمریکا هنوز از معضلات اجتماعی بزرگ رنج ببرد (نابرابری اقتصادی، وحشیگری سیاسی، نژادپرستی سیستماتیک، کشتار جمعی)، زامبیها بهعنوان سرگرمی کاملاً مستقل از این معضلات، هضم شدهاند.
این مایه شرمساری است، زیرا زامبی نماد قدرتمندی است. برای مثال، ارتباط واضحی بین زامبیهای بردهمحور سنتدومینگ و اکتشاف اخیر تا-نهیسی کوتس در مورد بیجسم شدن سیاهپوستان وجود دارد (بدنی که دائماً در معرض خطر دستگیری، حبس و قتل قرار دارد).
مقاله پیشنهادی برای مطالعه:
«ویروس زامبی» از خاکستر باستانی برمیخیزند!
در مورد بردگان هائیتی، اختراع زامبیها گواه این بود که خفتی که آنها متحمل شدند، به نحوی قدرتمندتر از خود زندگی بود (آنها سناریویی را تصور کرده بودند که در آن حتی پس از مرگ نیز به بردگی ادامه میدادند).
کوتس در کتاب «بین جهان و من»، با مشاهده یک پسر جوان در مقابل یک ۷-ایلون، مینویسد: «این جنگ برای تصاحب بدن او بود و این جنگِ تمام زندگی او خواهد بود». همین بیانیه را میتوان ۱۴۰۰ مایل و ۳۰۰ سال جابهجا کرد و هنوز هم معتبر باشد.
زامبی در فرهنگ پاپ آمریکایی
فرهنگ پاپ آمریکایی از آنها، بهعنوان شکلی از گریز استفاده کرده، نه وسیلهای برای کشف ترسهای گذشته یا فعلیاش. لیزکول درحال بررسی تاریخ زامبی ها و نوشتن برای GreenCine چیز جالبی را کشف کرده. او میگوید زامبیها، سایه تمثیلیشان هرچه باشد، بیش از همه به خیالپردازیهای پساآخرالزمانیمان جامه عمل میپوشانند.
Elmo Keep در The Awl یادداشت میکند که چگونه فرهنگ پاپ، تمایل به خیالبافی تصویرهای پایان جهان دارد: در این موقعیتها، «سرخوردگیهای کوچک و واقعیتهای پیشپاافتاده زندگی واقعی همگی ناپدید میشوند، همانطور که چالشها نیز برچیده میشوند».
بنابراین زامبی آخرالزمانی وسیلهای برای بیان ترسها نیست، بلکه برای فانتزیها است، بهعنوان دریچه فرار به دنیایی با ریسکهای دراماتیک بیشتر و جمعیت کمتر و بهعنوان فرصتی برای بازآفرینی خود، تحت هر شرایطی، عمل میکند.
زامبیها، در تجسم آمریکاییشان، زمین را به بخشهای اساسی آن برمیگردانند: انسان، طبیعت، بقا. به جورجیای The Walking Dead فکر کنید، فضایی مخروبه اما عجیبوغریب از کمپها، مزارع، متلهای متروکه و جنگلها.
مقاله پیشنهادی برای مطالعه:
۷ نکته ای که درباره زامبی ها نمیدانید
بهاینترتیب، سناریوهای زامبی پساآخرالزمانی به همان اندازه که پادآرمانشهر بوده، آرمانشهر هستند. این چشمانداز، از کارخانههای صنعتی، انبارهای نفتی، توسعه املاک و مستغلات، راهبندان، مکانهای درحال ساختوساز و آلودگی شهری پاک شده است.
تنها با تعداد انگشتشماری از بازماندگان، تصمیمات هر فرد اهمیت فوقالعادهای پیدا میکنند که اغلب معنای مرگ یا زندگی دارند. چنانکه آنجلا ویدرگار، دانشجوی دکترای سابق استنفورد در سال ۲۰۱۳ به لایوساینس میگوید: «تصمیمات اخلاقی که بازماندگان باید تحت فشار بگیرند و اقداماتی که بهدنبال آن انتخابها انجام میشوند، بسیار متفاوت از هر کاری هستند که در زندگی عادی خود انجام میدادند.»
اهمیت زندگی شخصیتهای سریال The Walking Dead کاملاً تلویحی است، زیرا تنها داستانی است که برای گفتن باقی مانده. البته این کلید قدرت خیالپرداز آنهاست: چه کسی نمیخواهد در شخصیتهایی محو شود که زندگیهایی ساخته شده از مفهوم خطاناپذیری را تجربه میکنند، درحالیکه بقای آنها و استقامت نسل بشر همیشه در خطر است؟
نتیجه گیری
پس از خواندن تاریخ زامبی ها معلوم میشود که کنایه تلخی بین زامبی هائیتی و همتای آمریکایی آن وجود دارد. این هیولا زمانی نمایانگر وحشت واقعی از انسانیتزدایی بود. اکنون از آن بهعنوان راهی برای خیالپردازی در مورد انسانهایی استفاده میشود که هر تصمیم آنها متعالی است.
درحالیکه دشوار است از این منطق داستان سرایی (از بین بردن تعداد زیادی برای بازگرداندن معنا و اهمیت به تعداد معدودی) ایراد بگیریم، هنوز هم سزاوار است که عدم تقارن مأیوسکننده زامبی آن زمان و زامبی اکنون را تصدیق کنیم.
نسخه اصلی در شرایطی پدیدار شد که در آن انسانها از کنترل بدن خود محروم بوده و به دنبال مرگ بهعنوان راه فرار بودند. اکنون در فرهنگ پاپ، زامبی بهعنوان نماد اصلی فرار از واقعیات خود عمل میکند؛ جایی که بردگی خیالی برخی، نوعی آزادی فاسد برای دیگران فراهم میکند.