ادوارد هایس بعد از ورشکستگی مجبور به نقل مکان به خانه اجدادیش شد. او تصمیم گرفت برای جشن تولد دختر کوچک خانواده همه اقوام و همسایهها را دعوت کند. اما از همسایهها هیچکس جز شارن، دعوت را نپذیرفت. هیچکس از این جشن تولد زنده بیرون نیامد. همسایهها پلیس را خبر کردند اما پلیسها هم زنده بیرون نیامدند. همسر شارن گروهی از زندانیان اعدامی را با خود همراه کرد. حال شما به عنوان زندانیان با نقشها و تواناییهای خود وارد این خانه میشوید.