مهیار راد جزو نفرات برتر رشته خودش در دانشگاه برای پایاننامهاش به همراه عدهای از دوستانش به روستایی به نام دوزخ دره در کردستان میرن بعد از مدتی همه دوستانش به تهران برمیگردن اما مهیار به دلیلی نامعلوم به درخواستهای دوستانش و تنها پدرش پیرش برای بازگشت به تهران سر باز میزند.
۶ سال از آن زمان میگذرد و شما دوستانش به درخواستهای مکرر پدرش برای جویا شدن از حال مهیار قراره به اون روستا برید بیآنکه بدانید در آنجا چه میگذرد و بر سر مهیار…
بزودی ..