با چند تا از دوستانتون تصمیم میگیرید سفری متفاوت به شمال کشور داشته باشید.
از طریق اینترنت چند خانه جنگلی را پیدا میکنید و در نهایت یکی از آنها که در دل جنگل هست را انتخاب میکنید، تعجب میکنید از اینکه با حدود ۱۲۰ رزرو هیچ کامنتی از افراد قبلی مشاهده نمیکنید ولی با این حال رزرو رو قطعی میکنید.
پس از رسیدن به کلبه و بعد از باز کردن درب با یک پیرمرد و پیرزن مهربان مواجه میشوید و خیالتان راحت میشود. بعد از کمی استراحت و حالا که هوا تاریک شده تصمیم میگیرید از دستپخت صاحبخانه استفاده کنید. بعد از خوردن چند قاشق متوجه میشوید که طعم غذا کمی متفاوت است، فرصت سوال کردن از صاحبخانه را پیدا نمیکنید و آخرین تصویری که یادتان میآید لبخند پیرمرد و پیر زن جلوی چشمانتان است.
بعد از به هوش آمدن با دست و پای بسته خودتان و دوستانتان مواجه میشوید نمیدانید چرا زندانی شدهاید ولی این را میدانید که فقط ۶۰ دقیقه برای فرار فرصت دارید.
فکر میکنی بتونی از دست پیرمرد و پیرزن کلبه ما تو اتاق فرار ترسناک جان سالم به در ببرید؟! ؟
بزودی …