ادوارد هایس بعد از ورشکستگی مجبور به نقل مکان به خانه اجدادیش شد. سالها و نسل به نسل این خانه متروکه طرد شده بود. اما هیچکس جرعت رفت و آمد به این خانه را نداشت پس تصمیم گرفت برای جشن تولد دختر کوچک خانواده همه اقوام و همسایهها را دعوت کند. اما از همسایهها هیچکس جز شارن، دعوت را نپذیرفت. هیچکس از این جشن تولد زنده بیرون نیامد. فردای آن روز از بوی خون و جنازه همسایهها متوجه شدند اتفاقی در این خانه رخ داده است. پلیس را خبر کردند اما پلیسها هم زنده بیرون نیامدند. همسر شارن که کارآگاه بود بعد از بازگشت از مأموریت تصمیم گرفت وارد این خانه شود تا راز این خانه و علت مرگ همسر و دخترش را پیدا کند. پس گروهی از زندانیان اعدامی را با خود همراه کرد تا اگر کشته شدند حکمشان اجرا و اگر زنده بیرون آمدند بخشیده شوند. حال شما به عنوان زندانیان با نقشها و تواناییهای خود وارد این خانه میشوید. اما به یاد داشته باشید که هیچکس تاکنون از این خانه زنده بیرون نیامده است…
بزودی ..