چند سالی بود آل تو این روستای دور دست نفوذ کرده بود و جان کودکان را میگرفت.
مردم این روستا دنبال راه چاره بودن، رمالی رو پیدا کردن. اون شیاد گفت باید جان یکی از دختران جوان را فدای این روستا کنند و اشکهای قبل از مرگش را برایش ببرند، مردم این روستا بلقیس دختر ربابه را قربانی کردند، بعد از آن مردم دچار نفرین ربابه شدند.
حالا مردم این روستا هر ماه منتظرند تا نفرینِ ربابه، جان یکی از فرزندشان را بگیرد. آنها تا ابد تقاص مرگِ بیرحمانهی بلقیس را خواهند پرداخت. مگر آنکه افرادی حاضر شوند بهای باطل شدن دائمی نفرین را بپردازند…
بزودی ..