برای بدست آوردنِ تو به خاطراتم سفر کردم:
بعد از تلاشهای فراوان و مخالفتهای بابای زیبا و اینکه عقد پسرعمو دخترعمو رو تو آسمونا بستن و فقط زیبا باید با تورج ازدواج کنه اما مرغ زیبا یه پا داشت، فقط امیر.
بالاخره عروسی امیر و زیبا فرا رسید، کوچهپسکوچههای محله امیر اینا پر شده بود از چراغونی. اومدن دنبال شاه دوماد بردنش حموم.
احمد اقا قیچیزن داشت موهای امیر رو یه صفایی میداد که ممدچی شاگرد دکون امیر بدو بدو اومد گفت: اوسا اوسا، حج خانوم میگه زیبا خل شده، معلوم نی چشه میگه من امیر رو نمیخوام؛
بعد از خبر ممدچی چشام سیاهی رفت و دیگه چیزی یادم نیست، به هوش اومدم دیدم، دورم شلوغه و همه نگران. سراسیمه رفتم دنبال نو عروسم اما کسی جوابمو نمیداد، به این در و اون در زدم هیچی نشد که نشد، تا اینکه رفتم پیش یه نفر میگفتن سرکتاب میگیره کارش هم خوبه بهم گفت تو چهار گوشه اون حموم لعنتی برام طلسم بسته بودن.
الان از اون قضیه ۳۸ ساله میگذره و من لحظه شماری کردم برسم به الان چون الانه که میتونه زیبای منو بهم برگردونه. شما رو استخدام کردم که برید و طلسمها رو باطل کنید.
فقط ۳ دقیقه تا اون اتفاق مونده.
بعد از باطل کردن اونا خودتون رو به دریچه زمان برسونید و برگردید.
نقد و بررسی اتاق فرار شاه نشین اصفهان بزودی اضافه خواهد شد.
2 پاسخ
برخورد پرسنل و سناریو و هیجانش خیلی عالی بود. یه تجربه خوب از اتاق فرار
خیلی ترسناک بود معماها مناسب. هینت دهی خوب اکتورها خیلی زیاد و پر انرژی بودند