زمستان سال ۱۳۳۰ از وقتی فهمیدن بچه دار نمیشن رفتارشون با اهل محل عوض شد. خیلی وقته دیگه همسایهها از زیور و تیمور خبری ندارن حتی اون پرستار کرولال و پسر روانی که تو اون خونه کار میکنن.
خیلی وقته کسی ندیدتشون فقط گاهی اوقات تو تاریکی شب میرن بیرون برای خرید …
یکی از همسایهها وهاب رو درحال کمک کردن به اونها دیده بود ولی ندیدن که برگرده بیرون …
حالم از این خونه بهم میخوره صداهای عجیبی میاد، خیلیها میگن این خونه جن داره خیلیا هم میگن این زن و وشوهر دچار بیماری روانی به نام دیوژن شدن…
هیس برگردین اینجا جایی برای کنجکاوی نیست.
بزودی ..