درنزدیکی یکی از روستاهای گیلان بنام ماسوسرا جنگلی به بنام ازازیل وجود دارد،
که اهالی روستا بر این باورند که این جنگل جن زده میباشد. زن روستایی قصّه ما تایه جان بهمراه همسر هیزمشکن خود در آن جنگل زندگی میکردن.
اهالی روستا هم فکر میکردند این خانواده جن زده هستند.
بخاطر همین با این خانواده قطع ارتباط کرده بودند. یک شب تایه جان تو خواب بهش میگن تو بارداری و بعد ۹ ماه صاحب ۲ فرزند میشی که اونا متعلق به ماست.
تایه جان سراسیمه از خواب بیدار میشه و حرفی به همسرش از شدت ترس نمیزنه. بعد ۹ ماه تایه جان صاحب ۲ فرزند بنامهای ماجان و ماسو میشه. ماجان کاملاً رفتار غیرطبیعی داشته ولی ماسو یک فرزند کاملاً عادی و مهربون بوده.
سالها میگذره و کلبه اونا متروکه میشه و کسی از اهالی هم دیگه خانواده تایه جان را نمیبینه. حتی کسی جرات نمیکرده وارد جنگل ازازیل بشه.
چون هرگروهی که وارد جنگل میشدند برنمیگشتند. سپس اهالی روستا تصمیم میگیرند برای حفاظت و نگهبانی از مردم یک جنگلبانی احداث کنند تا مانع ورود افراد به داخل جنگل بشه و یا در صورت نیاز بهشون کمک کنه.
شما همان گروهی هستید که قصد ورود به جنگل و پیدا کردن. راز جنگل ازازیل و خانوادهی تایه جان را در صورت زنده ماندن و بیرون آمدن از جنگل دارید.
بزودی ..