چند وقتیه که خوابای عجیبی میبینم
خوابایی در مورد یه جنگل و مردی به اسم وینسنت نولان که به طور مداوم من رو به جنگل دعوت میکنه و درخواست کمک داره
اصلا متوجه حرفاش نمیشم از همه عجیبتر این که نه تنها برای من بلکه برای دوستای نزدیکم هم این کابوسها اتفاق میفته
توی این خوابایی که برامون اتفاق افتاده هیچوقت کسی رو ندیدیم فقط شنیدیم
صدای جیغ و نالههای بلند یه زن که خیلی برای همون وحشتناکه و همین باعث شده که هیچوقت به زمزمههای اون مرد مرموز توجه نکنیم و به اون جنگل نریم
مثل اینکه تمومی نداره این کابوسها و برای تموم کردنشون باید به سمت جنگل سفر کنیم…
بزودی …